مجموعه هلال غم
قسمت هفدهم
شرح روایت
به نقل از حَذلَم بن ستیر؛
زینب دختر علی علیه السلام را دیدم و زن باحیایی سخنورتر از او ندیدهام،و گویی از زبان پدرش امیر مؤمنان علیه السلام سخن میگفت.
او در آغاز به مردم اشاره کرد که:«ساکت شوید».
نَفَسها در سینهها حبس شدند و آواها فرو خفتند.
زینب علیها السلام فرمود:«ستایش،خدا راست و بر پدرم پیامبر خدا،درود ! امّا بعد،ای کوفیان و ای دغلکاران بیوفا! اشکتان،هرگز خشک مباد! و نالهتان هیچگاه فروخفته مباد!
مَثَل شما،«مَثَل زنی است که رشته تابیده به دست خویش را پس از محکم کردن،از هم میگسست.سوگندهایتان را دستاویز فریب یکدیگر قرار میدهید»
رَأَیتُ زَینَبَ بِنتَ عَلِیٍّ علیه السلام ولَم أرَ خَفِرَةً قَطُّ أنطَقَ مِنها،کَأَنَّها تُفرِغُ عَن لِسانِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام.قالَ:وقَد أومَأَت إلَی النّاسِ أنِ اسکُتوا،فَارتَدَّتِ الأَنفاسُ،وسَکَتَتِ الأَصواتُ،فَقالَت:الحَمدُ للَّهِِ وَالصَّلاةُ عَلی أبی رَسولِ اللَّهِ،أمّا بَعدُ یا أهلَ الکوفَةِ،ویا أهلَ الخَتلِ وَالخَذلِ،فَلا رَقَأَتِ العَبرَةُ،ولا هَدَأَتِ الرَّنَّةُ،فَما مَثَلُکُم إلّا (کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ)