قسمت چهارم مجموعه چهره ابلیس
شرح روایت
در جنگ اُحد، هند با تعدادی از زنان قریش همراه لشکر آمدند تا محرک عواطف شهوانی و تهییج کننده عصبیتهای قومی قشون قریش باشند. در میان راه، هر وقت چشم هند به «وحشی» غلام «جبیر بن مطعم» میافتاد، میگفت: ای وحشی! کینههای دیرینه و داغهای دل مرا شفا بخش تا از رنج بندگی آسوده شوی!
وقتی آتش جنگ افروخته شد، هند و دیگر زنان قریش، با خواندن اشعار، لشکریان را به جنگ تحریض مینمودند.
هند چنین میسرود:
ضرباً بنی عبدالدار ضرباً حماة الادبار
ضرباً بکلّ بتار
نحن بنات طارق نمشی علی النّمارق
إن تقبلوا نعانِق او تدبروا نفارق
فراق غیر وامق
به پیش، فرزندان عبدالدار! بکوشید ای محافظان و عقب داران لشکر! با شمشیرهای بران خود ضربت بزنید! ما دختران ستاره صبحگاهیم! اگر پیروزمندانه پیشروی کنید، آغوش میگشاییم و بسترها میگسترانیم!! اگر به میدان نبرد پشت کنید و شکست را پذیرا شوید، ما نیز از شما روی بر میگردانیم و دوری میکنیم. آنگاه به فراقی مبتلا میشوید که در آن اثری از مهر و وفا دیده نشود.
این اشعار به خوبی نشان میدهد که هند با روح فاسد و شخصیت گناهآلود خود و باخواندن اشعار شهوانی، مردان دور از خانواده را به جنگ تحریک میکرد…
منابع
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، اعلمی، ۱۴۰۹ ه- ق، ج۲، ص ۵۱۳
واقدی، المغازی، ج۱، ص ۲۲۵